شعرهای ادبی  / کلمات جدولی

شعرهای ادبی / کلمات جدولی

ادبیات ، شعر ، سرگرمی و راهنمای حل جدول
شعرهای ادبی  / کلمات جدولی

شعرهای ادبی / کلمات جدولی

ادبیات ، شعر ، سرگرمی و راهنمای حل جدول

سیدحیدر بیات / شاعر آذربایجانی

می‌دانم

قدت نمی‌رسد

برای به آغوش گرفتنم

چوبه‌های دار این سرزمین بلند است.

اینگونه که دارها را بلند می‌سازند

می‌دانم

در آخرین دیدارمان

قدت نمی‌رسد

برای به آغوش گرفتنم

((سیدحیدر بیات / شاعر آذربایجانی))

ترجمه: همت شهبازی

سید على صالحى

کلمات
بعضى...
دیر به زبان مى آیند.
من یاد گرفته ام
چنین مواقعى با چشمهایم
سخن بگویم.

زندگى ... گاهى
چیزى غیر از خودِ زندگى ست.


((سید على صالحى))

شعر در باره مقام معلم از سهراب

 

سخت آشفته و غمگین بودم
 به خودم می گفتم:بچه ها تنبل و بد اخلاقند

دست کم میگیرند

درس ومشق خود را…




ادامه مطلب ...

متن آهنگ عشق من از محمد علیزاده

 متن آهنگ عشق من از محمد علیزاده :

♫   ♫anti-school-band♫   ♫

عشق من تو اشتباه نکن
بی رمق منو رها نکن
بذار که تکیه گاه تو بشه همین دل شکسته م
با غمم غریبگی نکن
سخت نگیر تو سادگی نکن
غم تموم عالمه تو لرزش صدای خسته م
زندگی همین دقیقه هاست
عشق همین نگاه بین ماست
ببین پاهات نمیکشه بری به سمت اون در
بغض نکن بخند عزیز من
ساکتُ نبند عزیز من
درست میگی عوض شدم یه کم تو این روزای آخر
عشق من تو اشتباه نکن
بی رمق منو رها نکن
دلبر دل تموم من
عاشق تو نمیشه
با توام میخوای بری سفر
من نگو دلم میگه برو
باز بگو برای دیدنت
عشق تو عشق نمیشه

♫   ♫   ♫   ♫

عشق من تو اشتباه نکن
بی رمق منو رها نکن
بذار که تکیه گاه تو بشه همین دل شکسته م
با غمم غریبگی نکن
سخت نگیر تو سادگی نکن
غم تموم عالمه تو لرزش صدای خسته م
زندگی همین دقیقه هاست
عشق همین نگاه بین ماست
ببین پاهات نمیکشه بری به سمت اون در
بغض نکن بخند عزیز من
ساکتُ نبند عزیز من
درست میگی عوض شدم یه کم تو این روزای آخر
عشق من تو اشتباه نکن
بی رمق منو رها نکن
دلبر دل تموم من
عاشق تو نمیشه
با توام میخوای بری سفر
من نگو دلم میگه برو
باز بگو برای دیدنت
عشق تو عشق نمیشه

شعر زیبای محمد علی سپانلو

زیبا و مه آلود به رستوران آمد
از دامن چتر بسته اش
می ریخت هنوز سایه های باران
یک طره خیس در کنار ابرویش
انگار پرانتزی بدون جفت...
بازوی مسافر را
با پنجه ای از هوا گرفت
لبخندزنان به گردش رگبار...

افتادن واژه های نورانی
در بستر شب جواب مثبت بودند
گیسویش شریک با باران
از شانه آسمانخراش ها می ریخت
بر لنبر آفتابگیرها می بارید
بی شائبه از جنس رطوبت بودند
همبستر آب، محرم گرداب
جایی که نشان نداشت دعوت بودند

در فرصت هر توقف کوتاهی
در سایه سرپناه ها
باران که سه کنج بوسه را می پایید
از لذت هر تماس قرمز می شد
لب ها رنگ قهوه را پس می داد
یادآور فنجانی که لحظه ای لب زده بود
و پنجه یخ کرده
زیربغل بارانی
یک لحظه گرم جستجو می کرد.

از گردی قاب چتر
تا دامن ضد آب
موها
ابروها
پستان ها
لنبرها
یک دسته پرانتز بلاتکلیف...

شب ، نرمی خیس، اندکی تودار
آخر صفت تو را گرفت
تا مریم معصوم شود،
کیف آور بود، داغ، کم شیرینی
عین مزه داغ ( که در شغل فروشندگی کافه
مهمان ها تخصص تو می دانستند)
عین شب تو، شبی که پیشانیت
همواره خنک بود
و بوسه تو معطر از قهوه.

دنیا چیزی کم دارد

وقتی که تو نیستی

دنیا

       چیزی کم دارد.....

 

من فکر می کنم در غیاب تو

همه ی خانه های جهان خالی ست،

همه ی پنجره ها بسته است،

اصلا کسی

                 حوصله آمدن به ایوان عصر جمعه را ندارد....

 

واقعا

وقتی که تو نیستی

آفتاب هم حوصله ندارد راه بیفتد

                                          بیاید بالای کوه،

اما دیوارها

تا دل ات بخواهد بلندند

سرپا ایستاده اند

کاری به بود و نبود نور ندارند،

سایه ندارند....

 

من قرار بود

روی همین واقعا

فقط روی همین واقعا

تاکید کنم!

بگویم:

واقعا

        وقتی که تو نیستی

                                  خیلی ها از خانه بیرون نمی آیند...

 

واقعا

وقتی که تونیستی،

من هم

               تنهاترین اتفاق بی دلیل زمین ام......

 

واقعا

وقتی که تونیستی،

بدیهی ست که تو نیستی!

 

 

سید علی صالحی

با چشم هایت حرف دارم

با چشم هایت حرف دارم

می خواهم ناگفته های بسیاری را برایت بگویم

از بهار،

از بغض های نبودنت،

از نامه های چشمانم...

                           که همیشه بی جواب ماند

باور نمی کنی؟!

تمام این روزها

                  با لبخندت آفتابی بود

اما

دلتنگی آغوشت

                  رهایم نمی کند،

به راستی...

              عشق بزرگترین آرامش جهان است.

 

سید علی صالحی