شعرهای ادبی  / کلمات جدولی

شعرهای ادبی / کلمات جدولی

ادبیات ، شعر ، سرگرمی و راهنمای حل جدول
شعرهای ادبی  / کلمات جدولی

شعرهای ادبی / کلمات جدولی

ادبیات ، شعر ، سرگرمی و راهنمای حل جدول

دنیا چیزی کم دارد

وقتی که تو نیستی

دنیا

       چیزی کم دارد.....

 

من فکر می کنم در غیاب تو

همه ی خانه های جهان خالی ست،

همه ی پنجره ها بسته است،

اصلا کسی

                 حوصله آمدن به ایوان عصر جمعه را ندارد....

 

واقعا

وقتی که تو نیستی

آفتاب هم حوصله ندارد راه بیفتد

                                          بیاید بالای کوه،

اما دیوارها

تا دل ات بخواهد بلندند

سرپا ایستاده اند

کاری به بود و نبود نور ندارند،

سایه ندارند....

 

من قرار بود

روی همین واقعا

فقط روی همین واقعا

تاکید کنم!

بگویم:

واقعا

        وقتی که تو نیستی

                                  خیلی ها از خانه بیرون نمی آیند...

 

واقعا

وقتی که تونیستی،

من هم

               تنهاترین اتفاق بی دلیل زمین ام......

 

واقعا

وقتی که تونیستی،

بدیهی ست که تو نیستی!

 

 

سید علی صالحی

با چشم هایت حرف دارم

با چشم هایت حرف دارم

می خواهم ناگفته های بسیاری را برایت بگویم

از بهار،

از بغض های نبودنت،

از نامه های چشمانم...

                           که همیشه بی جواب ماند

باور نمی کنی؟!

تمام این روزها

                  با لبخندت آفتابی بود

اما

دلتنگی آغوشت

                  رهایم نمی کند،

به راستی...

              عشق بزرگترین آرامش جهان است.

 

سید علی صالحی

به قاره ی بی پایانش رساندی. شمس لنگرودی

پروردگارا
سپاس می گزارم
کشتی هایم را شکستی
قطب نمایم را گم کردی
و کاشف سرگردان را
به قاره ی بی پایانش رساندی.  شمس لنگرودی

***

وقتی که به هر سو سر می‌چرخانی و گلی نیست تا آبش دهی
وقتی که پرنده‌ای پیدا نیست
تا بالت را با او قسمت کنی
وقتی که شبانگاهانُِ
حباب ستاره‌ها 
به سرانگشتی می‌ترکد،
شاید سفر 
راهی برای رهایی است
اما تو راهتوشه و دوستان و هوا را
در خانه فراموش کرده ای
و تکه ای از یادها
که به کُنج سینه مان نهادی...  شمس لنگرودی

معروف های عباس معروفی

بانوی قشنگم
من همیشه مستم
لب‌های تو


مخفف شراب‌های دنیاست
چکیده‌ی کامروای انگور
که قطره می‌شود


نقطه‌ی هستی مرا می‌چکاند
داغی که بر دلم مانده است
من این نخورده با خنده‌های تو مست
بیهوده نیست


که در کلمات می‌چرخم
نارنجی
نقطه‌ها همه
ردی از بوسه‌های توست ...

"عباس معروفی"

 

 

جمیله‌ایست عروس جهان ولی هش دار

اگر به باده مشکین دلم کشد شاید
که بوی خیر ز زهد ریا نمی‌آید

جهانیان همه گر منع من کنند از عشق
من آن کنم که خداوندگار فرماید

طمع ز فیض کرامت مبر که خلق کریم
گنه ببخشد و بر عاشقان ببخشاید

مقیم حلقه ذکر است دل بدان امید
که حلقه‌ای ز سر زلف یار بگشاید

تو را که حسن خداداده هست و حجله بخت
چه حاجت است که مشاطه‌ات بیاراید

چمن خوش است و هوا دلکش است و می بی‌غش
کنون به جز دل خوش هیچ در نمی‌باید

جمیله‌ایست عروس جهان ولی هش دار
که این مخدره در عقد کس نمی‌آید

به لابه گفتمش ای ماه رخ چه باشد اگر
به یک شکر ز تو دلخسته‌ای بیاساید

به خنده گفت که حافظ خدای را مپسند
که بوسه تو رخ ماه را بیالاید

از : حضرت حافظ

همه شب نخفت مسکین و بخفت مرغ و ماهی

منم ای نگار و چشمی که در انتظار رویت

همه شب نخفت مسکین و بخفت مرغ و ماهی

 

و گر این شب درازم بکشد در آرزویت

نه عجب که زنده گردم به نسیم صبحگاهی.

 

"سعدی"

 

منم ای نگار و چشمی که در انتظار رویت - مریم امام وردی

خط از: مریم امام وردی

بر "وصالش" تا ابد مشتاق دیدارم


ذهن را درگیر با عشقی "خیالی" کرد و رفت

جمله های واضح دل را سوالی کرد و رفت


من در این زندان تن حس رهایی داشتم
فرصت آزادیم را او "محالی" کرد و رفت


چون رمیدنهای آهو ، ناز کردنهای او
دشت چشمان مرا حالی به حالی کرد و رفت


کهنه ای بودم برای اشکهای این و آن
هرکسی ما را به نوعی دستمالی کرد و رفت !


ابر هم در بارشش قصد فداکاری نداشت
عقده در دل داشت ، روی خاک خالی کرد و رفت


آرزویم با تو بودن بود ، کوشیدم ، ولی
واقعیت را به من تقدیر حالی کرد و رفت


بر "وصالش" تا ابد مشتاق دیدارم ، که او ...
نمره ی شوق مرا سنجید ، عالی کرد و رفت


محمد علی رستمی