شعرهای ادبی  / کلمات جدولی

شعرهای ادبی / کلمات جدولی

ادبیات ، شعر ، سرگرمی و راهنمای حل جدول
شعرهای ادبی  / کلمات جدولی

شعرهای ادبی / کلمات جدولی

ادبیات ، شعر ، سرگرمی و راهنمای حل جدول

هوشنگ ابتهاج : شکسته وارم و دارم دلی درست هنوز

هوشنگ ابتهاج :

شکسته وارم و دارم دلی درست هنوز
وفا نگر که دلم پای بست توست هنوز

 به هیچ جام دگر نیست حاجتِ ای ساقی
که مستِ مستم از آن جرعه ی نخست هنوز

چنین نشسته به خاکم مبین که در طلبت
سمندِ همت ما چابک است و چست هنوز

 به آبِ عشق توان شست پاک دست از جان
چه عاشق است که دست از جهان نشست هنوز

 ز کار دیده و دل سایه بر مدار امید
 گلی اگرچه ازین اشک و خون نرست هنوز


#هوشنگ_ابتهاج( #ه_ا_سایه)

#هوشنگ_ابتهاج / تا خیال دلکشت گل ریخت در آغوش چشم

تا خیال دلکشت گل ریخت در آغوش چشم
صد بهارم نقش زد بر پرده یِ گل پوش چشم

مردم بیگانه را یارای دیدار تو نیست
خفته ای چون روشنایی گرچه در آغوش چشم

وقت آن آمد که ساغر پُر کنیم از خون دل
کز می لعلت تهی شد جام حسرت نوش چشم

چشم و دل، نادیده، بر آن جسم پنهان عاشق اند
آفرین بر بینش دل، آفرین بر هوش چشم

آتش رخساره روشن کن شبی، ای برق عشق
تا چراغی بر کُنم در خانه یِ خاموش چشم

مژده یِ دیدار می آرند؟ یا پیغام دوست
اشک شوق امشب چه می گوید نهان در گوش چشم

می رسد هر صبح بانگ دلنوازت، ناز گوش
می کشم هر شب شراب چشم مستت، نوش چشم

در غبار راه او، ای سایه بینا شو، که من
منت صد توتیا دارم ازو بر دوش چشم

  #هوشنگ_ابتهاج

چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی

چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی

به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی

 

ز تو دارم این غمِ خوش، به جهان از این چه خوشتر

تو چه دادی ام که گویم که از آن به ام ندادی؟

 

"هوشنگ ابتهاج"

------------------------------------

 

متن کامل شعر در ادامه مطلب :


ادامه مطلب ...

#هوشنگ_ابتهاج / مژده یِ دیدار می آرند؟ یا پیغام دوست

تا خیال دلکشت گل ریخت در آغوش چشم
صد بهارم نقش زد بر پرده یِ گل پوش چشم

مردم بیگانه را یارای دیدار تو نیست
خفته ای چون روشنایی گرچه در آغوش چشم

وقت آن آمد که ساغر پُر کنیم از خون دل
کز می لعلت تهی شد جام حسرت نوش چشم

چشم و دل، نادیده، بر آن جسم پنهان عاشق اند
آفرین بر بینش دل، آفرین بر هوش چشم

آتش رخساره روشن کن شبی، ای برق عشق
تا چراغی بر کُنم در خانه یِ خاموش چشم

مژده یِ دیدار می آرند؟ یا پیغام دوست
اشک شوق امشب چه می گوید نهان در گوش چشم

می رسد هر صبح بانگ دلنوازت، ناز گوش
می کشم هر شب شراب چشم مستت، نوش چشم

در غبار راه او، ای سایه بینا شو، که من
منت صد توتیا دارم ازو بر دوش چشم

  #هوشنگ_ابتهاج

هوشنگ ابتهاج : مژده بده مژده بده یار پسندید مرا

هوشنگ ابتهاج :

مژده بده مژده بده یار پسندید مرا

سایه ی او گشتم و او برد به خورشید مرا

 

جان دل و دیده منم  گریه ی خندیده منم

 یار پسندیده منم  یار پسندید مرا

 

کعبه منم  قبله منم سوی من آرید نماز

 کان صنم قبله نما خم شد و بوسید مرا

   ادامه مطلب ...