-
حسین منزوی / امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم
پنجشنبه 18 اردیبهشت 1399 08:10
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب گفتند که بیدارید گفتیم که بیداریم من راه تو را بسته تو راه مرا بسته امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم حسین منزوی
-
سیدحیدر بیات / شاعر آذربایجانی
پنجشنبه 18 اردیبهشت 1399 08:05
میدانم قدت نمیرسد برای به آغوش گرفتنم چوبههای دار این سرزمین بلند است. اینگونه که دارها را بلند میسازند میدانم در آخرین دیدارمان قدت نمیرسد برای به آغوش گرفتنم ((سیدحیدر بیات / شاعر آذربایجانی)) ترجمه: همت شهبازی
-
مریم حیدر زاده / شعر عاشقانه
شنبه 13 اردیبهشت 1399 09:46
گفتی که مرا دوست نداری گلهای نیست بین من و عشق تو ولی فاصلهای نیست گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن گفتی که نه باید بروم حوصلهای نیست پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف تو رفتی و دیگر اثر از چلچلهای نیست گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت جز عشق تو در خاطر من مشغلهای نیست رفتی تو، خدا پشت و پناهت، به سلامت بگذار...
-
سید على صالحى
شنبه 13 اردیبهشت 1399 09:33
کلمات بعضى... دیر به زبان مى آیند. من یاد گرفته ام چنین مواقعى با چشمهایم سخن بگویم. زندگى ... گاهى چیزى غیر از خودِ زندگى ست. ((سید على صالحى))
-
شعر در باره مقام معلم از سهراب
پنجشنبه 11 اردیبهشت 1399 10:20
سخت آشفته و غمگین بودم به خودم می گفتم:بچه ها تنبل و بد اخلاقند دست کم میگیرند درس ومشق خود را… سخت آشفته و غمگین بودم به خودم می گفتم:بچه ها تنبل و بد اخلاقند دست کم میگیرند درس ومشق خود را… باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم و نخندم اصلا تا بترسند از من و حسابی ببرند… خط کشی آوردم، درهوا چرخاندم... چشم ها در پی چوب،...
-
اشعار امیرحسین پناهنده
پنجشنبه 11 اردیبهشت 1399 10:17
در گوشه ای اعتکاف می کرد زمین بر عشق خود اعتراف می کرد زمین از لحظه ی آشنایی اش با خورشید یک عمر فقط طواف می کرد زمین " امیرحسین پناهنده " در روح تب آلود جهان می پیچد در خواب هزار رنگ جان می پیچد یک واژه به نام مرگ در قامت دوست هر روز به پای این و آن می پیچد... " امیرحسین پناهنده " شب، حادثه ای که...
-
متن آهنگ عشق من از محمد علیزاده
یکشنبه 7 اردیبهشت 1399 15:33
متن آهنگ عشق من از محمد علیزاده : ♫ ♫ anti-school-band ♫ ♫ عشق من تو اشتباه نکن بی رمق منو رها نکن بذار که تکیه گاه تو بشه همین دل شکسته م با غمم غریبگی نکن سخت نگیر تو سادگی نکن غم تموم عالمه تو لرزش صدای خسته م زندگی همین دقیقه هاست عشق همین نگاه بین ماست ببین پاهات نمیکشه بری به سمت اون در بغض نکن بخند عزیز من...
-
شعر زیبای محمد علی سپانلو
جمعه 5 اردیبهشت 1399 23:02
زیبا و مه آلود به رستوران آمد از دامن چتر بسته اش می ریخت هنوز سایه های باران یک طره خیس در کنار ابرویش انگار پرانتزی بدون جفت... بازوی مسافر را با پنجه ای از هوا گرفت لبخندزنان به گردش رگبار... افتادن واژه های نورانی در بستر شب جواب مثبت بودند گیسویش شریک با باران از شانه آسمانخراش ها می ریخت بر لنبر آفتابگیرها می...
-
دنیا چیزی کم دارد
دوشنبه 25 فروردین 1399 11:23
وقتی که تو نیستی دنیا چیزی کم دارد..... من فکر می کنم در غیاب تو همه ی خانه های جهان خالی ست، همه ی پنجره ها بسته است، اصلا کسی حوصله آمدن به ایوان عصر جمعه را ندارد.... واقعا وقتی که تو نیستی آفتاب هم حوصله ندارد راه بیفتد بیاید بالای کوه، اما دیوارها تا دل ات بخواهد بلندند سرپا ایستاده اند کاری به بود و نبود نور...
-
با چشم هایت حرف دارم
دوشنبه 25 فروردین 1399 11:20
با چشم هایت حرف دارم می خواهم ناگفته های بسیاری را برایت بگویم از بهار، از بغض های نبودنت، از نامه های چشمانم... که همیشه بی جواب ماند باور نمی کنی؟! تمام این روزها با لبخندت آفتابی بود اما دلتنگی آغوشت رهایم نمی کند، به راستی... عشق بزرگترین آرامش جهان است. سید علی صالحی
-
به قاره ی بی پایانش رساندی. شمس لنگرودی
یکشنبه 24 فروردین 1399 23:11
پروردگارا سپاس می گزارم کشتی هایم را شکستی قطب نمایم را گم کردی و کاشف سرگردان را به قاره ی بی پایانش رساندی. شمس لنگرودی *** وقتی که به هر سو سر میچرخانی و گلی نیست تا آبش دهی وقتی که پرندهای پیدا نیست تا بالت را با او قسمت کنی وقتی که شبانگاهانُِ حباب ستارهها به سرانگشتی میترکد، شاید سفر راهی برای رهایی است اما...
-
معروف های عباس معروفی
جمعه 22 فروردین 1399 19:04
بانوی قشنگم من همیشه مستم لبهای تو مخفف شرابهای دنیاست چکیدهی کامروای انگور که قطره میشود نقطهی هستی مرا میچکاند داغی که بر دلم مانده است من این نخورده با خندههای تو مست بیهوده نیست که در کلمات میچرخم نارنجی نقطهها همه ردی از بوسههای توست ... "عباس معروفی"
-
جمیلهایست عروس جهان ولی هش دار
دوشنبه 18 فروردین 1399 15:47
اگر به باده مشکین دلم کشد شاید که بوی خیر ز زهد ریا نمیآید جهانیان همه گر منع من کنند از عشق من آن کنم که خداوندگار فرماید طمع ز فیض کرامت مبر که خلق کریم گنه ببخشد و بر عاشقان ببخشاید مقیم حلقه ذکر است دل بدان امید که حلقهای ز سر زلف یار بگشاید تو را که حسن خداداده هست و حجله بخت چه حاجت است که مشاطهات بیاراید چمن...
-
همه شب نخفت مسکین و بخفت مرغ و ماهی
دوشنبه 18 فروردین 1399 15:37
منم ای نگار و چشمی که در انتظار رویت همه شب نخفت مسکین و بخفت مرغ و ماهی و گر این شب درازم بکشد در آرزویت نه عجب که زنده گردم به نسیم صبحگاهی. "سعدی" خط از: مریم امام وردی
-
بر "وصالش" تا ابد مشتاق دیدارم
جمعه 15 فروردین 1399 12:28
ذهن را درگیر با عشقی "خیالی" کرد و رفت جمله های واضح دل را سوالی کرد و رفت من در این زندان تن حس رهایی داشتم فرصت آزادیم را او "محالی" کرد و رفت چون رمیدنهای آهو ، ناز کردنهای او دشت چشمان مرا حالی به حالی کرد و رفت کهنه ای بودم برای اشکهای این و آن هرکسی ما را به نوعی دستمالی کرد و رفت ! ابر هم در...
-
روشنک آرامش :می چرخم و دنیای تو را با چین های دامنم
چهارشنبه 13 فروردین 1399 11:09
می چرخم و دنیای تو را با چین های دامنم به کشف بکر یک خاطره ی دور می رسانم موهایم را نباف این وحشی رام نشدنی سیاه تجسم پریشانی قلب من است وقتی تو نگاهم ن/می کنی! روشنک آرامش
-
قاسم صرافان : قطـــار ِ خطّ لبت راهـــی سمرقند است
چهارشنبه 13 فروردین 1399 11:05
قاسم صرافان : قطـــار ِ خطّ لبت راهـــی سمرقند است بلیت یک سره از اصفهان بگو چند است؟ عجب گلــــی زدهای بـــاز گوشـــهی مـویت تو ای همیشه برنده ! شمارهات چند است؟ بــــه تــــوپ گـرد دلـــم بــاز دست رد نزنی مگر «نود» تو ندیدی عزیز من «هَند» است همین کـــه میزنیَش مثل بید میلرزم کلید کُنتر برق است یا که لبخند...
-
چشمم نگران مانده ی چشمان حسود است
پنجشنبه 29 اسفند 1398 23:03
چون موج که از اوج هراسان فرود است چشمم نگران مانده ی چشمان حسود است دلواپسی ام موج پریشانی دریاست دلتنگی من اوج هوس رانی رود است پیش از تو که دلتنگ ترین سنگ صبوری پیش از تو که بدرود تو هم عین درود است وابسته نبودم به کسی ، هیچ کسی هم وابسته ی این وصله ی ناجور نبود ست از عشق سخن گفتن و از عشق شنیدن همواره دلم تشنه ی...
-
اشعار نوروزی در اشعار شعرای بزرگ
جمعه 23 اسفند 1398 00:33
شاعران پارسی گو نیز در جشن بهاران ومیلاد زمین بسیار مسرور می شدند، و بیشتر شاعران بهاریه های بس زیبا دارند، که نشان از شکفتن شکوفه ها و پر آب شدن جوبیار ها و نشان از ذوب شدن غم ، اندوه ، کینه ،نقاق ، وآمدن نشاط ، سرزندگی شادابی ،طراوت وسلامت حکایت دارد، در این هنگام بهار به دیدار شعر شاعران می رویم، ومیلاد شعر میلاد...
-
رهی معیری / اشعار رهی شاعر توانا
جمعه 23 اسفند 1398 00:29
رهی معیری : نفشه زلف من ای سر و قد نسرین تن که نیست چون سر زلف بنفشه و سوسن بنفشه زی تو فرستادم و خجل ماندم که گل کسی نفرستد بهدیه زی گلشن بنفشه گرچه دلاویز و عنبر آمیز است خجل شود بر آن زلف همچو مشک ختن چو گیسوی تو ندارد بنفشه حلقه و تاب چو طره تو ندارد بنفشه چین و شکن گل و بنفشه چو زلف و رخت به رنگ و به بوی کجاست ای...
-
پوریا میررکنی/ مزارساعت 3 ، لحظه های تنهایی
چهارشنبه 6 شهریور 1398 20:02
( مزارساعت 3 ، لحظه های تنهایی بزن بخـــوان دوتا آدم تماشایـــی صدای تق تق سنگی مدام می آمد وزیر سقف نفسگیر تق تق پایـــی) درست مثل توزیباست ، مثل من هم زشت فرشته ای ست پر از شهـــوت هیــولایی وخسته از همه وقتی به خانه می آیم لبالب از سرطان زنان هرجایـــی نشسته است لب حوض کوچک خانه و می دود طرف من : سلام ، بابایی!...
-
حامد عسکری / نشسته در حیاط و ظرف چینـی روی زانــویش
چهارشنبه 6 شهریور 1398 20:00
نشسته در حیاط و ظرف چینـی روی زانــویش اناری بر لبش گل کرده سنجاقی به گیسویش قناری های این اطراف را بی بال و پر کرده صدای نازک برخورد چینـی با النگویش مضاعف می کند زیبایی اش را گوشوار آنسان کـــه در باغــی درختــی مهــربان را آلبالویش کســوف ماه رخ داده ست یا بالا بلای من به روی چهره پاشیده است از ابریشم مویش؟ اگــر...
-
غلامرضا طریقی : دست هایت دو جوجه گنجشک اند
چهارشنبه 6 شهریور 1398 19:57
غلامرضا طریقی : دست هایت دو جوجه گنجشک اند ، بازوانت دو شاخه ی بی جان ! ساق تــــو ساقـــه ی سفیـدی کــــه سر زده از سیاهــــی گلدان میوه های رسیده ای داری ، پشت پیراهن پر از رنگت مثل لیموی تازه ی « شیراز» روی یک تخته قالی « کرمان» ! فارغ از اختلاف «چپ» با «راست» من به چشمان تو می اندیشم ای نگـــاه همیشه شکاکت ،...
-
دوبیتی های بابا طاهر
سهشنبه 22 مرداد 1398 20:41
ته که میشی بمو چاره بیاموج که این تاریک شوانرا چون کرم روج کهی واجم که کی این روج آیو کهی واجم که هرگز وا نهای روج *************** اگر زرین کلاهی عاقبت هیچ اگر خود پادشاهی عاقبت هیچ اگر ملک سلیمانت ببخشند در آخر خاک راهی عاقبت هیچ
-
رباعیات سید اکبر سلیمانی
سهشنبه 22 مرداد 1398 20:33
حالا که خیال است نباشد بهتر پرواز محــال است نباشد بهتر ازحال پرندگان زخمـی پیداست بالی که وبال است نباشد بهتر ! ---------------------------- گرد از سر و روی کاروانها پیداست دلواپسی شگفت جانها پیداست هروقت که رفتن از سر ناچاریست اندوه سفر از چمدانها پیداست ! ------------------------------ با عشق اگرچه سوی هم آمده ایم...
-
غلامعباس سعیدی / شسته بر دلِ آیینۀ تو گردِ ملال
پنجشنبه 17 مرداد 1398 19:50
شسته بر دلِ آیینۀ تو گردِ ملال نصیحتی کنمت مثل آب: آبِ زلال "نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر" بکن از آبِ زلال آبگینه مالامال به هیچ رو مشو اما اگر شدی مسئول مرنج اگر بکند از تو زیردست سوال به زعم خویش فقیهی ولی نمی دانی که نیست درسِ فقیهی بدونِ استشکال تو از گذشتِ کریمانه هیچ نشنیدی که با شنیدن یک هو چنین کنی...
-
نزار قبانی
پنجشنبه 17 مرداد 1398 19:46
اگر یارم هستی کمکم کن تا از تو دور شوم اگر دلدارم هستی کمکم کن تا شفا یابم اگر میدانستم عشق چنین خطرناک است عاشقت نمیشدم اگر میدانستم دریا اینقدر عمیق است به دریا نمیزدم اگر پایان را میدانستم آغاز نمیکردم! دلتنگت هستم یادم بده چگونه ریشههای عشق را درآورم یادم بده چگونه اشکهایم را تمام کنم یادم بده چگونه قلب...
-
زهرا شعبانی : امشب دوباره آمده ام ، باز هم سلام
جمعه 14 تیر 1398 10:45
زهرا شعبانی : امشب دوباره آمده ام ، باز هم سلام من را ببخش مرد غزل هـــــای ناتمام من را ببخش بابت احساس خسته ام من را ببخش بابت این فکرهــــای خام این حرف ها درون دلم درد می کشید این حرف هــــا وجــــود مــرا داد التیام گفتی کلافه می شوی از این حضورمحض! گفتی عذاب می کشی از دست من مدام گفتی نگاه هــــرزه ی من با تو...
-
رسول کامرانی : هر شب به ذهن خسته من میکنی خطور
جمعه 14 تیر 1398 10:43
رسول کامرانی : هر شب به ذهن خسته من میکنی خطور بانـــــــــــــو، شبیه خودت؛ ساده - پر غرور من خواب دیده ام که شبی با ستاره ها از کوچـــــــه های شهر دلم میکنی عبور یا خواب من مثال معجزه تعبیر میشود یا اینکه آرزوی تو را میبرم به گــــــــــور بی تو، خراب، گنگ، زمینگیر میشوم مانند شعرهای خودم؛ شکل بوف کور کِی میشود...
-
شعر لیلی علیرضا آذر
شنبه 8 تیر 1398 18:25
لیلی بنشین خاطره ها را رو کن لب وا کن و با واژه بزن جادو کن لیلی تو بگو،حرف بزن،نوبت توست بعد از من و جان کندن من نوبت توست لیلی مگذار از دَم ِ خود دود شوم لیلی مپسند این همه نابود شوم لیلی بنشین، سینه و سر آوردم مجنونم و خونابِ جگر آوردم مجنونم و خون در دهنم می رقصد دستان جنون در دهنم می رقصد مجنون تو هستم که فقط گوش...