شعرهای ادبی  / کلمات جدولی

شعرهای ادبی / کلمات جدولی

ادبیات ، شعر ، سرگرمی و راهنمای حل جدول
شعرهای ادبی  / کلمات جدولی

شعرهای ادبی / کلمات جدولی

ادبیات ، شعر ، سرگرمی و راهنمای حل جدول

عماد خراسانی : اشکها آهسته ملغزند بر رخسار زردم

عماد خراسانی :

اشکها آهسته ملغزند بر رخسار زردم

آرزو دارم روم جایی که دیگر بر نگردم

شاه مرغان چمن بودم ولی چون بوم بیدل

ناله ای گر داشتم در گوشه ی ویرانه کردم

روز وشبها رهسپر گشتند و افزودند دائم

شامها داغی به داغم روزها دردی به دردم

عهد کردم این پریشانی دگر با کس نگویم

گفت آخر با تو دردم اشک گرم و آه سردم

میروی و میروم پیمانه گیرم تا ندانم

من که بودم؟ یا چه بودم؟ یا چه هستم؟ یا چه کردم؟

عماد خراسانی

عماد خراسانی : تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد

 اشعار زیبا و ناب عماد خراسانی :

 

تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد


نیست دیگر بخرابات خرابی چون من
باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد


حال آن خسته چه باشد که طبیبش بزند
زخم و بر زخم نمک پاشد و مرهم ببرد


پاکبازی که تو خواهی نفسی بنوازیش
نه عجب باشد اگر صرفه ز عالم ببرد


آنکه بر دامن احسان تواش دسترسی است
بدهان خاکش اگر نام ز حاتم ببرد...

عمادالدین حسن برقعی(عماد خراسانی)

عماد_خراسانی / هل گردم، دل دیوانه اگر بگذارد

 

هل گردم، دل دیوانه اگر بگذارد
نخورم می، غم جانانه اگر بگذارد

گوشه ای گیرم و فارغ ز شر و شور شوم
حسرت گوشه‌ی میخانه اگر بگذارد

عهد کردم نشوم همدم پیمان شکنان
هوس گردش پیمانه اگر بگذارد

معتقد گردم و پابند و ز حیرت برهم
حیرت این همه افسانه اگر بگذارد

شمع می خواست نسوزد کسی از آتش او
لیک پروانه‌ی دیوانه اگر بگذارد

دگر از اهل شدن کار تو بگذشت #عماد
چند گویی دل دیوانه اگر بگذارد

عمادالدین حسنی برقعی،

معروف به عماد_خراسانی

عماد_خراسانی / حال که تنها شده ام می‌روی

عماد خراسانی :

حال که تنها شده ام می‌روی
واله و رسوا شده ام می‌روی

حال که غیر از تو ندارم کسی
این‌همه تنها شده ام می‌روی

حال که چون پیکر سوزان شمع
شعله سراپا شده ام می‌روی

حال که در بزم خراباتیان
همدم صهبا شده‌ام می‌روی

حال که در وادی عشق و جنون
لاله‌ی صحرا شده ام می‌روی

حال که نادیده خریدار آن
گوهر یکتا شده‌ام می‌روی!

حال که در بحر تماشای تو
غرق تماشا شده‌ام می‌روی

این‌همه رسوا تو مرا خواستی
حال که رسوا شده‌ام می‌روی

عماد_خراسانی

عمادالدین حسن برقعی (عماد خراسانی) / باز کن ساقی مجلس سر مینای دگر

گرچه مستیم و خرابیم چو شبهای دگر

باز کن ساقی مجلس سر مینای دگر

 

امشبی را که در آنیم غنیمت شمریم

شاید ای جان نرسیدیم به شب های دگر

 

مست مستم مشکن قدر خود ای پنجه ی غم

من به میخانه ام امشب تو برو جای دگر

 

چه به میخانه چه محراب حرامم باشد

گر به عشق توام هست تمنای دگر

 

نشنیده است گلی بوی تو ای غنچه ناز

بوده ام ور نه بسی همدم گلهای دگر

 

باده پیش آر که رفتند از این مکتب راز

اوستادان بفزودند معمای دگر

 

می فروشان همه دانند عماد که بود

عاشقان را حرم و دیر کلیسای دگر

عمادالدین حسن برقعی (عماد خراسانی)

عماد خراسانی / ای کاش چو پروانه پری داشته باشم

ای کاش چو پروانه پری داشته باشم
تا گاه به کویت گذری داشته باشم


گر دولت دیدار تو درخانه ندارم
ای کاش که در رهگذری داشته باشم


از فیض حضور تو اگر دورم و محروم
از دور به رویت نظری داشته باشم


گویندکه یار دگری جوی و ندانند
بایست که قلب دگری داشته باشم


از بلهوسی ها هوسی مانده نگارا
وان اینکه به پای تو سری داشته باشم


تاریک شبی گشت شب و روز جوانی
ای کاش امیدسحری داشته باشم


در مجلس ارباب تکلّف چه بگویم
در میکده باید هنری داشته باشم


بگذار که از دوستی باده فروشان
رگبار غمت را سپری داشته باشم


♥ هم صحبتی و بوس وکنارت همه گوهیچ
من از تو نباید خبری داشته باشم؟ ♥


بسیار مکن ناله که این شعله عمادا
می سوزد اگر خشک و تری داشته باشم


عماد خراسانی