شعرهای ادبی  / کلمات جدولی

شعرهای ادبی / کلمات جدولی

ادبیات ، شعر ، سرگرمی و راهنمای حل جدول
شعرهای ادبی  / کلمات جدولی

شعرهای ادبی / کلمات جدولی

ادبیات ، شعر ، سرگرمی و راهنمای حل جدول

غلامرضا طریقی : کدام چشم بد آیا ؟ کدام دست شکست؟

غلامرضا طریقی :


کدام چشم بد آیا ؟ کدام دست شکست؟

دوباره شیشه ی ما را کدام مست شکست؟

 

هزار تُنگ به هم آمدیم، شد دریا

بلند همت ما را کدام پست شکست؟

 

همیشه در پس پرده دو چشم پنهان است

چه غم از اینکه در این سو هر آنچه هست شکست؟

 

چه ساده لوح کسی که به موج پشت کند

به روی باد دری را هر آنکه بست شکست

 

خلاف منطق معمولتان در این قصه

بت این چنین سرِپا ماند و بت پرست شکست

 

دل من آینه سان غرق در تجلی بود

به محض اینکه غباری بر او نشست شکست

غلامرضا طریقی : اشکی که روی گونه ی ما خط کشیده است

غلامرضا طریقی :

اشکی که روی گونه ی ما خط کشیده  است

خون مقطری ست که رنگش پریده است 

 

هر اشک ما چکیده ی صدها شکایت است

امشب ببین چقدر شکایت چکیده است 

 

قلب من و تو گنبد سرخی است که در آن

روح رحیم حضرت عشق آرمیده است 

 

مقرون به صرفه نیست که عاشق شویم چون

دوران اوج عشق به پایان رسیده است

 

اینجا مشخص است که گنجشک چند بار

از لانه اش بدون مجوز پریده است

 

حتی مشخص است کجا و چگونه شمع

پروانه را شبانه به آتش کشیده است

 

در شهر ما بهارِ پر از گل رباعی است

پاییز مثنوی ست ، زمستان قصیده است

 

من شاعر قصیده ام اما دو خط کج

با پنبه ای سر سخنم را بریده است

 

طبق مقررات غزل گفته ام ولی

حرفی غریبه بین حروفم خزیده است 

 

شاعر پس از تحمل تبعید در وطن

بنیانگذار دولتِ قدرت ندیده است 

 

هوشنگ ابتهاج : شکسته وارم و دارم دلی درست هنوز

هوشنگ ابتهاج :

شکسته وارم و دارم دلی درست هنوز
وفا نگر که دلم پای بست توست هنوز

 به هیچ جام دگر نیست حاجتِ ای ساقی
که مستِ مستم از آن جرعه ی نخست هنوز

چنین نشسته به خاکم مبین که در طلبت
سمندِ همت ما چابک است و چست هنوز

 به آبِ عشق توان شست پاک دست از جان
چه عاشق است که دست از جهان نشست هنوز

 ز کار دیده و دل سایه بر مدار امید
 گلی اگرچه ازین اشک و خون نرست هنوز


#هوشنگ_ابتهاج( #ه_ا_سایه)

#هوشنگ_ابتهاج / تا خیال دلکشت گل ریخت در آغوش چشم

تا خیال دلکشت گل ریخت در آغوش چشم
صد بهارم نقش زد بر پرده یِ گل پوش چشم

مردم بیگانه را یارای دیدار تو نیست
خفته ای چون روشنایی گرچه در آغوش چشم

وقت آن آمد که ساغر پُر کنیم از خون دل
کز می لعلت تهی شد جام حسرت نوش چشم

چشم و دل، نادیده، بر آن جسم پنهان عاشق اند
آفرین بر بینش دل، آفرین بر هوش چشم

آتش رخساره روشن کن شبی، ای برق عشق
تا چراغی بر کُنم در خانه یِ خاموش چشم

مژده یِ دیدار می آرند؟ یا پیغام دوست
اشک شوق امشب چه می گوید نهان در گوش چشم

می رسد هر صبح بانگ دلنوازت، ناز گوش
می کشم هر شب شراب چشم مستت، نوش چشم

در غبار راه او، ای سایه بینا شو، که من
منت صد توتیا دارم ازو بر دوش چشم

  #هوشنگ_ابتهاج

دوبیتی های معروف فایز دشتی

خوش لحان مرغکی وقت سحرگاه
مرا بیدار کرد از صوت دلخواه


زدی هی بال خواندی شعر فایز
که بر تو باد رحمت بارک الله

از فایز دشتی

-------------------------

به زیر زلف برق گوشواره
زده بر خرمن عمرم شراره


بیا فایز که از نو آتش طور
تجلی کرده بر موسی دوباره

از فایز دشتی

دوبیتی های معروف فایز دشتی

 
نگفتم جا مده بر چهره گیسو
مسوزان اندر آتش بچه هندو؟


بت فایز گمانم ، کافرستی
که با آتش پرستی کرده ای خو؟
فایز دشتی
...

دلا تا چند در آزارم از تو
گهی نالان ، گهی بیمارم از تو


تو فایز در جهان بدنام کردی
برو ای دل که من بیزارم از تو
فایز دشتی
...

دو گیسو را به دوش انداختی تو
ز ملک دل دو لشکر ساختی تو


به استمداد چشم و زلف و رخسار
به یکدم کار فایز ساختی تو
فایز دشتی
...

نسیم ، امشب عجب دفع غمی تو
یقین دارم نه از این عالمی طتو
شمیم زلف یار فایزستی
و یا ز انفاس ابن مریمی تو؟

فایز دشتی

جواب کامل بازی جدولانه (2) شماره 800

آب دیده:اشک

آب منجمد:یخ

ابزار و وسیله:آلت

اثر جعفر مدرس صادقی:شاه کلید

ارفاق:آوانس

از اجزای هفت سین:سنجد

از ادات پرسشی:چی

اسب بارکش:یابو

اطلاعات:داده

اندازه:مقیاس  

ادامه مطلب ...