هوشنگ ابتهاج :
مژده بده مژده بده یار پسندید مرا
سایه ی او گشتم و او برد به خورشید مرا
جان دل و دیده منم گریه ی خندیده منم
یار پسندیده منم یار پسندید مرا
کعبه منم قبله منم سوی من آرید نماز
کان صنم قبله نما خم شد و بوسید مرا
موسیقی، یکی از عناصر مهم درشعر است و تاثیرات فراوانی بر آن می گذارد؛ از جمله:
· به شعر، نظم می دهد؛
· حالات مختلف در مخاطب ایجاد می کند ( نشاط، شادی، اندوه، و...)؛
· میزان تاثیر شعر بر مخاطب را دوچندان می کند؛
· و...
موسیقی در شعر چند شاخه ی مهم دارد؛ از جمله: وزن، قافیه و ردیف، و...
در این بخش می خواهیم با هم بحث قافیه و ردیف را مرور کنیم.
پیش از آغاز بحث، خوب است این بیت ها را بطور دقیق بخوانید و به این سوال پاسخ دهید که در پایان هر بیت:
- کدام « کلمات » بطور کامل و عینا تکرار شده اند؛
- « حروف » کدام کلمات با هم مشترکند؛
با پاسخ به این سوالات می توانید به جایگاه قافیه و ردیف و ارزش موسیقایی آن پی ببرید.
از اشعار افشین یداللهی :
همه دنیا بخواد و تو بگی نه ، نخواد و تو بگی آره ، تمومه
همین که اول و آخر تو هستی ، به محتاج تو ، محتاجی حرومه
تو همیشه هستی اما ، این منم که از تو دورم
من که بی خورشید چشمات ، مثل ماه ِ سوت و کورم
نمیخوام وقتی تو هستی ، آدم ِ آدمکا شم
چرا عادتم تو باشی ، میخوام عاشق تو باشم
تازه فهمیدم به جز تو ، حرف ِ هیچ کی خوندنی نیست
آدما میان و میرن ، هیچ کی جزتو موندنی نیست
منو از خودم رها کن ، تا دوباره جون بگیرم
خسته ام از این عقل خسته ، من میخوام جنون بگیرم
همه دنیا بخواد و تو بگی نه ، نخواد و تو بگی آره ، تمومه
همین که اول و آخر تو هستی ، به محتاج تو ، محتاجی حرومه
یکروز می آیی که من، دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی، چشم انتظارت نیستم
یکروز می آیی که من، نه عقل دارم نه جنون
نه شک به چیزی، نه یقین، مست و خمارت نیستم
شب زنده داری می کنی، تا صبح زاری می کنی
تو بی قراری می کنی، من بی قرارت نیستم
پاییز تو سر میرسد، قدری زمستانی و بعد
گل میدهی، نو میشوی، من در بهارت نیستم
زنگارها را شسته ام، دور از کدورت های دور
آیینه ای پیش توام، اما کنارت نیستم
دور دلم دیوار نیست، إنکار من دشوار نیست
اصلا "منی"در کار نیست، امنم حصارت نیستم...
دکتر افشین یداللهی
سر بریدند آسمان را در زمین
چیست حسِ مردمِ این سرزمین؟
خوابِ دریا غرقِ خون تعبیر شد
دشنهای با تشنهای درگیر شد
این گذشت اما غزل یک بیت نیست
حُسنِ مطلع را نمیباید گریست
ادامه مطلب ...
دکتر افشین یداللهی :
آرام بگیر امشب، ما هر دو پُر از دردیم
در آتش و یخبندان، داغیم ولی سردیم
داغیم، نمیفهمیم؛ تا فاجعه راهی نیست
سردیم، نمیخواهیم از فاجعه برگردیم
از مرهمِ یکدیگر تا زخمیِ هم بودن
راهیست که بیمقصد، با عشق سفر کردیم
ادامه مطلب ...